تعجب از ارجاع داوری به محمد (قرآن)در آیه ۴۳ سوره مائده ، بحث درباره یهود را در مورد داوری خواستن از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که در آیه قبل آمده بود تعقیب میکند و تعجب از این فعل آنان که چرا این کار را انجام میدهند. ۱ - ارجاع داوری یهودیان به پیامبرارجاع داوری به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از سوی یهودیان علی رغم دسترسی آنان به حکم خدا در تورات و اعراض از آن، امری شگفت آور: «و کیف یحکمونک و عندهم التورة فیها حکم الله ثم یتولون من بعد ذلک و ما اولـئک بالمؤمنین.» «و چگونه تو را داور قرار میدهند با آنکه تورات نزد آنان است که در آن حکم خدا (آمده) است سپس آنان بعد از این (طلب داوری) پشت میکنند و (واقعا) آنان مؤمن نیستند.» استفهام در «کیف یحکمونک» برای تعجب است. ۲ - دیدگاه علامه طباطبایی" و کیف یحکمونک و عندهم التوراة فیها حکم الله ثم یتولون من بعد ذلک و ما اولئک بالمؤمنین" در این جمله میخواهد شنونده را از رفتار یهودیان به شگفت وادار نماید که میفرماید یهود امتی است صاحب کتاب و شریعت و منکر نبوت و کتاب و شریعت تو، فعلا به واقعهای بر خوردهاند که حکمش در کتاب خودشان نیز هست ولی نمیخواهند آن حکم را که حکم خدا است جاری سازند، با این حال چگونه به حکم تو که آن نیز همان حکم خدا است تن در میدهند؟ معلوم است که تن در نمیدهند اینان از کتاب خدا و حکم آن گریزانند هرگز به آن ایمان نخواهند آورد. و بر اساس این معنا جمله: " ثم یتولون من بعد ذلک" چنین معنا میدهد که" یتولون" اعراض میکنند از حکم واقعه به اینکه تورات نزد ایشان است و حکم خدا در آن تورات موجود است و جمله: " و ما اولئک بالمؤمنین" چنین معنا میدهد که این طائفه از آنهایی نیستند که به تورات و حکم آن ایمان بیاورند پس اینها گروهی هستند که از ایمان به تورات و به حکم تورات به سوی کفر گرائیدهاند. و ممکن است از جمله: " ثم یتولون... " فهمیده شود که منظور تولی و اعراض از حکمی است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بکند و از جمله: " و ما اولئک بالمؤمنین" فهمیده شود که منظور ایمان نیاوردن آنان به رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است چون از مراجعه آنان به رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و تحکیم کردنشان آن جناب را همین معنا استفاده میشود ممکن هم است منظور ایمان نیاوردن به تورات و به رسول خدا (هر دو) باشد. ۳ - تعجب از این درخواست داوریاین آیه بحث در باره یهود را در مورد داوری خواستن از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که در آیه قبل آمده بود تعقیب میکند و از روی تعجب میگوید: " چگونه اینها ترا به داوری میطلبند در حالی که تورات نزد آنها است و حکم خدا در آن آمده است. (و کیف یحکمونک و عندهم التوراة فیها حکم الله). باید دانست که حکم مزبور یعنی (حکم سنگسار کردن زن و مردی که زنای محصنه کردهاند) در تورات کنونی در فصل بیست و دوم از سفر تثنیه آمده است. تعجب از این است که آنها تورات را یک کتاب منسوخ نمیدانند و آئین اسلام را باطل میشمرند با این حال چون احکام تورات موافق امیالشان نیست آن را رها کرده و به سراغ حکمی میروند که از نظر اصولی با آن موافق نیستند و از آن عجبتر اینکه بعد از انتخاب تو برای داوری، حکم تو را که موافق حکم تورات است چون بر خلاف میل آنها است نمیپذیرند. (ثم یتولون من بعد ذلک). " حقیقت این است که آنها اصولا ایمان ندارند" و گر نه با احکام خدا چنین بازی نمیکردند. (و ما اولئک بالمؤمنین). ۴ - پانویس۵ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۸، ص۱۸۷، برگرفته از مقاله «تعجب از ارجاع داوری به محمد». |